اندیشه های پریشان را باقلمی تلخ بروی کاغذ نوشتن چه سود مگردردی هم دعوا میشود.
مگردراین دنیا چیزی به اسم مردانگی وجود داردا؟
انچه فقط علی ها و حسین ها داشتن و از پس همان مردانگی برای ناموسشان جان میسپردند و دیگر همچون انان نمی یابی.انسان هایی که فقط ذره ای از ارزشهای هم را دریابند تا به پاس ارزشان احترام نثار یکدیگرکنند واز انجام عهدی که بستند سر باز نزنند.این ها همش (قصه تلخی از ادم هاست که دیگر مثل سابق نیستند).یاحق
دلتنگی آدمی را
باد ترانه ای میخواند،
رویا هایش را
آسمان پر ستاره نادیده میگیرد
و هر دانه برفی به اشکی نریخته میماند
سکوت،
سرشار از سخنان ناگفته است ،
حرکات ناکرده،
اعتراف به عشق های پنهان ،
و شگفتی های بر زبان نیامده.
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو
ومن .